اسفند ماه که فرا می رسه از بودن توش لذت می برم اما هیچ وقت از عید خوشم نیومده و این احساس لذت بخش را فقط تا آخرین روز اسفند دارم. نمی دونم شاید عید بهانه ای باشه برای حرکت و جوشش در اسفند.دقیقا مثل این که تا زمانی که به عشقمون نرسیدیم همش در حال تلاش براشیم (تا شاید بهش برسیم!) اما اگر رسیدیم دیگه مثل گذشته اهمیتی به اون نمی دیم
من فکر می کنم عاشق شدن اصلا سخت نیست این عاشق موندنه که خیلی سخته. و حتی اگر این قدر خوشبخت بودیم که به عشقمون رسیده باشیم نباید چیزی ازش کم بکنیم
توی این سالی که گذشت هنوزهر شب سوالات بی جوابم آزارم می ده و فقط امیدوارم که در سال بعد و سال های بعد به عشقم برسم ولی اگه نرسیدم مطمئن باشم که من کوتاهی نکرده باشم و تقدیرم این بوده
شاید خیلی خوشبخت باشم که بتونم به طور تصادفی برای چند لحظه ببنینمش و شاید این لطف خداوند نسبت به منه
و دعا می کنم که همون طوری که من مطابق اصول تغییر کردم شرایط هم اندکی به نفع من عوض بشه
اسفند امسال شاید برای من خاطرات تلخی رو تداعی بکنه اما از خدا می خوام اسفندی برای من فرا برسه که من با رسیدن به عشقم خاطرات تلخ این سال رو فراموش کنم....