توی این چند وقت سرم خیلی شلوغ بود هر روز به کار هام می رسیدم و با کمک خدا تمام کار هام به خوبی و درستی پیش رفت اما هر روز و هر شب نبود تو حتی اندکی در کنارم , ندیدنت حتی برای همون چند لحظه ای که می دیدمت رنجم می داد و می ده نمی دونم شاید بدونی که من عاشقتم اما بدون عطرت همه جا پیچیده و برای من عاشق که فقط امید به آینده سر پام نگه داشته و خدا شاهد بود که من فقط به امید این که شاید اندکی به شما نزدیک بشم به دنبال تموم رد پاهات اومدم و هر روز بی رمق به گذشته به اون خاطرات سرد فکر می کنم که چرا نتونستم به شما اندکی نزدیک تر بشم و شمایی که همه چیزتون من رو جذب خودتون کرد منو آتیش زد و هر روز من رو عاشق تر نسبت به دیروز کرد.....
خداوندا! توی این شبای بد که سایه گرگ های ظالم بر سر ماست کاری کن که هر عاشقی به محبوبش برسد
....که شاید زمانی این اندوه هر روز و هر شب من به پایان برسد