Sunday, July 19, 2009

باور کن

هر چند که ندینت , دور بودن از نگاهت و حسرت در کنارت بودنت هر روز و هر شب آزارم می ده اما من باور کردم که به یاد آوردن نگاهت به یاد آوردن طنین صدات توی خاطرم به من کمی آرامش و دریایی از امید می ده من باور کردم که عشق من به تو صادقانه است من باور کردم که رد کردن چندین باره تو من رو عاشقت تر کرد باور کردم که عشقم از اولین لحظه صادقانه بود عشقی که چیزی نمی خواست جز این که حس بکنه که تو در کنارشی حسی که همواره به من امید می ده که شاید دفعه بعد اندکی تو رو در مقابل خودش ببینه حتی اگه اتفاقی فقط چند کلام باهات صحبت بکنه و هر دومون به یاد بیاریم که من عاشق تو ام

نمی دونم شاید الان زیر سایه البرز نشستی و یا توی گرمای تموز در کنار رود بزرگی, اما نگاه عاشقانه من رو باور کن همونطوری که من تو (شما) رو باور کردم صدام رو باور کن که هر وقت اسمت رو به لبش می یاره می لرزه

قلبم رو باور کن که هرگز جز تو به کسی دل نبسته و شاید به امید رسیدن به تو می تپه به امید این که شاید قسمتی از زندگیم رو در آینده تا ابد با هم شریک بشیم

باور کن که من همیشه عاشقتم

Tuesday, July 7, 2009

به دنبال تو

توی این چند وقت سرم خیلی شلوغ بود هر روز به کار هام می رسیدم و با کمک خدا تمام کار هام به خوبی و درستی پیش رفت اما هر روز و هر شب نبود تو حتی اندکی در کنارم , ندیدنت حتی برای همون چند لحظه ای که می دیدمت رنجم می داد و می ده نمی دونم شاید بدونی که من عاشقتم اما بدون عطرت همه جا پیچیده و برای من عاشق که فقط امید به آینده سر پام نگه داشته و خدا شاهد بود که من فقط به امید این که شاید اندکی به شما نزدیک بشم به دنبال تموم رد پاهات اومدم و هر روز بی رمق به گذشته به اون خاطرات سرد فکر می کنم که چرا نتونستم به شما اندکی نزدیک تر بشم و شمایی که همه چیزتون من رو جذب خودتون کرد منو آتیش زد و هر روز من رو عاشق تر نسبت به دیروز کرد.....

خداوندا! توی این شبای بد که سایه گرگ های ظالم بر سر ماست کاری کن که هر عاشقی به محبوبش برسد

....که شاید زمانی این اندوه هر روز و هر شب من به پایان برسد