هر چند که ندینت , دور بودن از نگاهت و حسرت در کنارت بودنت هر روز و هر شب آزارم می ده اما من باور کردم که به یاد آوردن نگاهت به یاد آوردن طنین صدات توی خاطرم به من کمی آرامش و دریایی از امید می ده من باور کردم که عشق من به تو صادقانه است من باور کردم که رد کردن چندین باره تو من رو عاشقت تر کرد باور کردم که عشقم از اولین لحظه صادقانه بود عشقی که چیزی نمی خواست جز این که حس بکنه که تو در کنارشی حسی که همواره به من امید می ده که شاید دفعه بعد اندکی تو رو در مقابل خودش ببینه حتی اگه اتفاقی فقط چند کلام باهات صحبت بکنه و هر دومون به یاد بیاریم که من عاشق تو ام
نمی دونم شاید الان زیر سایه البرز نشستی و یا توی گرمای تموز در کنار رود بزرگی, اما نگاه عاشقانه من رو باور کن همونطوری که من تو (شما) رو باور کردم صدام رو باور کن که هر وقت اسمت رو به لبش می یاره می لرزه
قلبم رو باور کن که هرگز جز تو به کسی دل نبسته و شاید به امید رسیدن به تو می تپه به امید این که شاید قسمتی از زندگیم رو در آینده تا ابد با هم شریک بشیم
باور کن که من همیشه عاشقتم